بر صخره و ساحل                                     

بیقراری می کنم

بسان موجی بلند

 تا که بیایی

زیر آفتاب طلایی پاییز

بال می گشایم

بسان مرغی تنها

 تا که ببینی

تشنه که باشی

بر لبانت می نشینم

آشفته که باشی در قلبت

چون شانه ای در پیچش  موهایت فرو می روم

غمگین که باشی

بسان اشک برگونه ات می رویم

در زندان کبوتران سپیدت می مانم

تا آزادی

هذیان روزانه ای ست زندگی بی تو

باتو اما می توان

از اندوه این همه هجران کاست

تا به دریای چشمانت رسید

  ماهشهر پاییز 1374 علی ربیعی(ع-بهار)

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روابط تان را زیبا تر کنید gymsinmiami اتوماسیون اداری کوچک eiofef کهکشان علیرضا طهرانی ثبت شرکت نارین Esther سبحان سلامتی دانلود فیلم و سریال خارجی