تعریف عشق!
امروز دیدار با دوستی پیش آمد که کلی تجدید خاطره قشنگ از سالهای دور را با خود داشت .همان سالها که با  چشم در چشم طرف انداختن یک دل نه صد دل عاشق می شدیم و با رفتن به ته یک کوچه خاطره همه را باد هوا می دادیم و بعد با یه له له بازی کودکانه می زدیم زیر خنده و خلاصه از آن بازیهای سرخوشانه نوجوانی کلی کیف می کردیم و حالا بعد از گذشت عمری بصورت تصادفی به هم می رسیم با سر و صورتی شکسته و پیران و ناتوان و دوستم با همان خنده های نوجوانی تکرار می کند
هر چند که پیر و شکسته و ناتوان شدم
اما باز چون که  تو را دیدم جوان شدم
بعد از کلی دیده بوسی گفتم هنوز هم به قیمت خرابی شعر مردم رنگ و لعاب جوانی به خود می گیری.و من تکرار می کنم:
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم
و بعد جدی می پرسد راستی علی بعد از سالها توانستی تعریفی برای عشق بیابی گفتم ساده است دوست من بهترین تعریف برای عشق همان خوب زندگی کردن است اگر که از دلت جواب بگیری! گفت چقدر قشنگ و کامل.
ماهشهر علی ربیعی (ع-بهار)

سروده رفقای بیمار از ناظم حکمت

ما شفا خواهیم یافت

دردها و رنج‌هامان پایان می‌پذیرند

آرامش خواهد آمد

آرام آرام

در غروبی گرم

از شاخه‌های سبز سنگین فرو خواهد ریخت

رفقای بیمار

اندکی بیش دوام آرید

بیرون در مرگ نه

که زندگی

در انتظار ماست

بیرون در جهانی پر شور نشسته

مثل یک لیمو خشکیدن

مثل یک شمع آب شدن

مثل یک درخت افرا فروافتادن

در شان ما نیست

ما نه لیموییم

نه شمع

نه درخت افرا

ما مردمیم!

می‌دانیم چگونه امید را با دارو در هم بیامیزیم

چگونه به پا خیزییم

زندگی کنیم

و باز بیابیم طعم نمک،

خاک و آفتاب را

ناظم حکمت به انتخاب ع-بهار

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

PARVAZ کارگزاری آگاه، ثبت نام در بورس همیار کنکور مجموعه نکات برتر تمامی پایه ها همه چیز در مورد جزیره کیش مهندسي و اطلاعات علمي بنیاد بین المللی غدیر مطالب مذهبي و ديني